25 سنبله پرده دوم جنايت هفت ثور – آغاز حکومت صد روزه امين
«25 سنبله پرده دوم جنايت هفت ثور – آغاز حکومت صد روزه امين »
آيا حفيظ الله امين از عاملين سيا بود؟
غلام علی صارم
حفيظ الله امين که از ابتداي کودتاي ننگين هفت ثوردر کنار ديگر اعضاي حزب فعال بود و اورا فرمانده اين کودتا مي ناميدند. کودتاي سرخي که بوسيله افراد نظامي بوقوع پيوست و اسمش را انقلاب هفت ثور گذاشتند.
از همان ابتدا در واقع همه کاره امين بود مخصوصا بعد از آنکه جناح پرچم را حذف کردند.
در 25 سنبله 1358 امين با يک حرکت ديگر تره کي را که استاد خطاب مي کرد و اونيز امين را شاگرد وفا دارخويش ميناميد، از بين برد و خود رسما کليه امور را بدست گرفت.
حکومت امين گرچه صدروز بيشتر دوام نکرد، اما جناياتي که در اين مدت کوتاه بوقوع پيوست بي حد و بي شمار است.
در ششم جدي همين سال يعني صد روز بعد از کودتاي امين عليه استادش، روسها خود وارد افغانستان گرديده و باصدوبيست هزار عسکر مسلح و تجهيزات عصري نظامي وارد افغانستان شدند.
پيشاپيش اين لشکر خون آشام ببرک کارمل و کشتمند دوتن از زباله هاي مارکسيزم و جناح پرچم حزب ديموکراتيک خلق رقص و پاي کوبي کنان وارد افغانستان گرديده و اين تجاوز مسلحانه و بيشرمانه روسها را مرحله نوين و تکاملي انقلاب ثور نام نهادند.
همانطوريکه معمول است در همه جنگ ها، کودتا ها، يا به اصطلاح پادشاه گردشي ها، مبارزه تبليغاتي موازي با مبارزه مسلحانه پيش مي رود، ببرک نيز بخاطر توجيه اين عمل ننگين خود، امين را عامل سيا خطاب مي کرد و کسي هم در مقابلش نبود که بگويد: تو خود عامل کجا هستي ؟
اگر واقعآ امين عامل سياه بوده، ببرک خود نيز معلوم است که دلقکي بيش نبود، درحاليکه به عقيده من امين عامل سيا نبود بلکه اين کارروسها بود که مهره ها را بخاطر بي کفايتي، ضعف مديريت و عدم کارآيي ايشان پشت سر هم عوض مي کردند. و اينکه جناح پرچم او را عامل سيا مي گفتند به نظر ما بخاطر توجيه آمدن ايشان با لشکر روس و زمام حکومت را بدست گرفتن بود و الا بعد از کودتاي هفت ثور تنها کسي که به روسها بيشترين نوکري را انجام داده و زمينه تجاوز مسلحانه آنها را مساعد کرده امين بوده است.
در نخستين گام امضاي معاهده پنج دسمبر 1978 بود که در ارتباط آن مطالبي را قبلا ارائه داشتيم و بازهم به موقعش ارائه خواهيم داشت. امضاي اين معاهده بوسيله تره کي و امين صورت گرفته، در واقع امين، زيرا تره کي توپي بود در دست امين و همينطور موارد ديگر که خوب است اشاراتي به آن داشته باشيم، و در اين اشارات هم فقط تکيه به مسايلي مي شود که روابط تنگا تنگ امين را با شوروي وقت به اثبات مي رساند.
در اينکه حفيظ الله امين قوماندان به اصطلاح خود شان انقلاب هفت ثور بوده، ماهم قبول مي کنيم.
مرحوم صديق فرهنگ آنرا دستبرد هفت ثور ميخواند و ماهم بي پرده آنرا يک جنايت تاريخي مي ناميم.
1 – دستور کودتا در سفارت شوروي در کابل تهيه و توسط صاحب منصبي به نام سرور منگل به حفيظ الله امين فرستاده شد، و وي آنرا همدست گلابزوي به صاحب منصبان وابسته ارسال نمود.(1)
2 – کلديپ ناير روزنامه نگار هندي مي نويسد:
«شهود عيني در کابل افراد روسي را به چشم خود ديدند که تانکها را رهبري ميکردند و علاوه مي کند که مسکو از نقشه کودتا آگهي داشت .» (2)
اما مرحوم آقاي فرهنگ در ادامه اين مطالب مي نويسند:
از روند حوادث چنين استنباط مي شود که حفيظ الله امين از مدتي به اين سو نيست به شوروي بي اعتماد گرديده بوده است. او امين را آدم دو رو خوانده و مي گويد که از دو رويي چنان در منگنه گير کرده بود که راه خودش را گم کرده بود، بطور مثال او از مصاحبه اش در جواب يک روزنامه نگار غربي که پرسيد گلابزوي، وطنجار و مزدور يار کجاست؟ گفته نتوانست که آنها در سفارت شوروي پناهنده هستند، فقط همينقدر گفت که همين جا ها هستند و همچنان راجع به مرگ تره کي که به کدام مرض مرد، گفت که من داکتر نيستم.
همچنان آقاي فرهنگ اسنادي را از کتابهاي « اسناد لانه جاسوسي » (3) ارائه مي نمايد:
شاه ولي در ملاقاتي با نيوسام معاون وزارت خارجه امريکا به او خبر داد که : « جنرال ضيا و آقا شاهي رئيس دولت و وزير خارجه پاکستان هردو به کابل دعوت شده اند و حکومت (افغانستان ) ميخواهد اختلافات خود را با پاکستان رفع کند»
در سند ديگر مورخ 20 سپتمبر اعلان شده که :
« آرچر بلد شارژدافير سفارت امريکا در کابل با حفيظ الله امين ملاقات کرد .. . قابل توجه است که به جاي شاولي امين با بلد ملاقات کرده است .(4) »
با توجه به اسناد فوق، بازهم ميتوان اذعان داشت که امين ارتباطي با امريکا نداشته، و اگر آنرا يک حرکت صادقانه هم فکر کنيم بازهم او فقط در پي تامين ارتباط بوده است.
افراد زيادي شاهد حوادث خونين اين دوره هستند که در حال حاضر در قيد حيات اند از جمله نگارنده اين سطور.
درست است که امين از جمله تحصيل کردگان امريکا است، ولي او از لحاظ اعتقادي يک کمونيست وابسته به شوروي وقت بود و شبي که تره کي و عده اي ديگر بعد از مراسم خاکسپاري مير اکبر خيبر دستگير و زنداني شدند، دستور کودتا از سفارت شوروي به امين فرستاده شد، اين خود بيانگر کمال اعتماد است، روسها و سازمان جاسوسي شان «کا- جي – بي » آنقدر ساده انديش نبودند که سالها در افغانستان سرمايه گذاري کنند و بالاخره ندانند که بالاي چه کسي بايد اعتماد بکنند.
در مجموع اسنادي که در مورد ارتباط امين با امريکا ارائه مي شود، بالا تر از اين حد نيست که مرحوم آقاي فرهنگ ارائه داشته اند. يعني او در پي ايجاد رابطه حسنه با امريکا بوده است. اگر ما اين را ترديد هم نکنيم بازهم گفته نمي توانيم که امين هماهنگ باامريکا بوده. شايد او بخاطر استحکام پايه هاي قدرتش و يا هم ممکن بدستور روسها دست به چنين اقدامي زده بوده، اما دليل اثبات هويت غربي او نمي شود.
ازطرفي چنانچه عرض شد امين در مدت کوتاهي بيشترين نوکري را به روسها انجام داد، وقتي ببرک با لشکر روسها وارد افغانستان شد و تجاوز نظامي روسها را توجيه قانوني مي کرد و در اين رابطه سندي را که ارائه مي کرد فقط همان معاهده 5 دسمبر 1978 بود که تره کي و امين با روسها به امضا رسانده بودند يعني درواقع امين اين سند را امضا کرده بود و اما در گفتا ر همين آقاي کارمل اورا عامل سيا مي خواند.
به شهادت هزاران انسان و شهادت تاريخ که افراد زيادي از جمله جناب آقاي مرحوم فرهنگ نگاشته اند که پلان عمليات در سرحدات، جابجايي نخستين قطعات سربازان روسي در بگرام، شيندند، مسير شاهراه ها و چندين نقطه ديگر در زمان حکومت امين صورت گرفت و اين زمينه سازي را امين به روسها نمود. پس او چگونه دشمن روس بود که اين همه همکاري و خوش خدمتي را انجام داد؟ !
به عقيده ما تغيير مهره ها همه بوسيله روسها صورت مي گرفت و تنها دليل آن بي کفايتي اين افراد بود. زيرا اينها به روسها گفته بودند که نودو نه (99%) مردم افغانستان از انقلاب ثور دفاع مي کنند، در حاليکه هرروز جريان مقاومت قويتر و مناطق استراتيژيک پشت سرهم بدست مجاهدين سقوط ميکرد. اين که گفته مي شود امين نوکر سيا بوده توجيه جناح مخالفش است و الا همه خود فروخته گاني بودند که با آغاز دسيسه هفت ثور به کمک روسها قدرت سياسي را بدست گرفتند و هرکدام به خاطر خوش خدمتي و بخاطر استحکام پايه هاي قدرت خويش دست به هزاران گونه جنايت زدند، قتل عام ها از جمله شهادت 25 هزار انسان در يک روز در شهر هرات، سرکوب وحشيانه قيام هاي مردمي و قيام هاي افراد نظامي کشور، از جمله اعمال ددمنشانه اينها بود که به اجانب انجام دادند. ما جدا از اينکه امين را مثل ببرک، تره کي، نجيب و ساير همدستان خائين و پست ايشان نوکر و سر سپرده روسها ميدانيم يکبار ديگر با ياد آوري از اين روز خونين ( 25 سنبله ) به همه اينها لعنت و نفرين مي فرستيم .
منابع:
1- افغانستان در پنج قرن اخير ج3 ص 81 به نقل از ف لبيب ص75
2- همان ص 81
3- اسناد لانه جاسوسي عنوان کتابهاي است که بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ازسفارت امريکا بدست آوردند و مجموع آنرا در چندين جلد کتاب تحت عنوان فوق بچاپ رساندند.
4- افغانستان در پنج قرن اخير ج3 ص 153