بیحیایی سیاسی و فریب در عرصه جهانی، تحلیلی بر سیاستهای تجاوزگرانه آمریکا و غرب

بیحیایی سیاسی و فریب در عرصه جهانی، تحلیلی بر سیاستهای تجاوزگرانه آمریکا و غرب
غلام علی صارم
دوشنبه 2سرطان 1404
در این روزها آنچه را سالها با عنوان “بیحیایی سیاسی” میشناختیم، بهطور آشکار و بیش از پیش به چشم میخورد. به تعبیر یکی از دوستان دانشمند و ادیب، میتوان آن را «دلهگی سیاسی» نیز نامید.
حتماً مطالعه فرمودهاید که در تاریخ ۳۱/۳/۱۴۰۴ در مقالهای کوتاه با عنوان «از غرور تا اعتراف: شکست محاسباتی آمریکا در مواجهه با ایران»، به نقل از دونالد ترامپ نوشتیم که اذعان کرده بود اطلاعات آنها درباره دسترسی ایران به سلاح هستهای نادرست بوده است و اعلام کرد که تا دو هفته آینده درباره این موضوع تصمیمی نخواهند گرفت. اما تنها یک روز بعد، با نهایت بیشرمی، به سه سایت هستهای ایران حمله کردند.
آنان در عین وارد آوردن خساراتی، ادعا کردند که حملات ادامه نخواهد داشت و تأسیسات ایران نابود شدهاند. این نیز مانند دیگر ادعا های ترامپ، دروغی آشکار بوده، باور کردن سخنان این فرد، بهواقع سادهلوحی است، چرا که رابطهای میان او و حقیقت وجود ندارد.
نکته جالب توجه اینجاست که ترامپ از یکسو با بمب حمله میکند، و از سوی دیگر دعوت به صلح مینماید؛ آن هم زمانی که هنوز طرف مقابل حتی واکنشی نشان نداده است! این موضعگیری، بهروشنی نشان از بیمنطقی دارد.
وزیر خارجه آمریکا در حالی از چین میخواهد ایران را متقاعد کند تا از بستن تنگه هرمز خودداری کند، در عین حال هشدار میدهد که اگر ایران چنین اقدامی کند، فاجعه بار خواهد بود. وزیر خارجه بریتانیا نیز ضمن حمایت از حمله آمریکا، از ایران میخواهد خویشتنداری کند، چرا که واکنش، به گفته او، منجر به فاجعه خواهد شد.
اما آیا کسی نیست که از این حضرات بپرسد: فاجعه واقعی چیست؟ حمله به تاسیسات یک کشور یا ایستادگی در برابر چنین تجاوزاتی؟ به نظر ما، واژه «بیحیایی سیاسی» دقیقترین تعبیر برای این عملکرد متناقض و پرمدعاست.
اما در مورد تنگه هرمز باید گفت: این منطقه در قلمرو ایران قرار دارد و مسیر اصلی انتقال نفت به غرب است؛ غربی که خود بیشترین سود را از این گذرگاه میبرد. حال که همانها با بمب و موشک به ایران حمله کردهاند، ایران نیز حق دارد عبورشان را از این مسیر قطع کند. بسته شدن تنگه، تأثیرات سنگینی بر بازارهای جهانی خواهد داشت، از افزایش قیمتها گرفته تا تعطیلی هزاران شغل در غرب.
قضاوت قدرتهای غربی از سر لجاجت و غرور است. در همین جنگ اخیر، که به ظاهر توسط اسرائیل آغاز شد، حال که اسرائیل شکست خورده، آمریکا مستقیماً وارد میدان شده است. اگرچه پیشتر نیز سلاحهای آمریکا در صحنه جنگ حضور داشتند، ولی اکنون حضور مستقیم آمریکا گویای چند حقیقت است:
- شکست کامل اسرائیل در ایفای نقش حافظ منافع آمریکا در منطقه؛
- اثبات اینکه مفاهیمی چون حقوق بینالملل، دموکراسی، و حقوق بشر در نگاه ترامپ و حاکمان آمریکا، حتی به اندازه یک جو نیز ارزش ندارند؛
- گرچه در این حمله خساراتی به ایران وارد شده، اما هزینههای مالی آمریکا و اسرائیل بسیار سنگینتر بوده است. سقوط هواپیما های اف 35 هواپیماهای بمبافکن بی۲ و موشکهایی با هزینه چند میلیون دلاری برای مقابله با موشکهایی که هزینهای اندک دارند، جز اتلاف منابع چیزی به همراه نداشتهاند.
ما معتقدیم که آمریکا روزی به این حقیقت نیز پی خواهد برد که حملهای که ظاهراً به تأسیسات هستهای ایران درنطنز، فردو و اصفهان صورت گرفت، در واقع به تونلهای خالی و نمادین بوده و نتیجهای جز بیآبرویی برایشان نداشته است.
اینگونه رفتارها، همراه با خودبزرگ بینی و تحقیر دیگران، نه تنها کمکی به حل بحرانها نمیکند، بلکه وضعیت را پیچیدهتر خواهد کرد. اگر شرایط به همین منوال ادامه یابد، بدون شک بیشترین خسارات متوجه آمریکا خواهد بود. چهل تا پنجاه هزار سرباز آمریکایی که در پایگاههای مختلف در منطقه حضور دارند، در تیررس موشکهای ایراناند. ایران با قدرت موشکیاش میتواند برای آمریکا فاجعهای واقعی رقم بزند. با اینهمه، این تازه آغاز ماجراست.
ما آرزو داریم که قدرتهای جهانی، بهویژه آمریکا، دست از شرارت بردارند، واقعیتهای موجود را بپذیرند و به قوانین بینالمللی و اصول انسانی احترام بگذارند. معضل خاورمیانه و جنگی که اکنون با ایران آغاز شده، بهسمت پیچیدگیهای بیشتر حرکت میکند. تنها راه پایان دادن به این بحران، صداقت در گفتار و رفتار، پذیرش واقعیتها، و بازگشت به میز مذاکره با رویکردی دیپلماتیک است.