مقالات

فرار بشار اسد و مقایسه آن با رهبران فراری افغانستان، خیانت‌ها و پیامدهای قدرت‌های از دست رفته

گزارش و تحلیل از وضعیت بشار اسد و فرار از سوریه

 

بشار اسد، رئیس‌جمهور پیشین سوریه، اخیراً در اولین بیانیه رسمی خود پس از فرار از کشور، جزئیات شرایط خروج خود را تشریح کرده است. او که پیش از این برای بیش از یک دهه با حمایت قدرت‌های خارجی، از جمله روسیه و ایران، در برابر مخالفان و شورشیان سوریه مقاومت کرده بود، اکنون در بیانیه‌ای که از مسکو منتشر شد، تأکید کرده است که فرار او از سوریه برنامه‌ریزی‌شده نبوده و به توصیه فرماندهان نظامی و با هماهنگی روسیه انجام گرفته است.

 

بر اساس این اظهارات، بشار اسد در ۸ دسامبر ۲۰۲۴، زمانی که اوضاع میدانی به شدت بحرانی شد و آخرین خطوط دفاعی ارتش سوریه در دمشق سقوط کردند، به پایگاه هوایی حمیمیم در لاذقیه منتقل شده بود. او در بیانیه خود گفته است که این اقدام برای حفظ جان و ادامه رهبری سوریه صورت گرفته و به هیچ‌وجه به معنای تسلیم یا کناره‌گیری نبوده است. بشار اسد تأکید کرد که هیچ‌گاه به فکر پناهندگی نبوده و تنها هدفش ادامه مبارزه با آنچه که او آن را «تروریسم» خوانده است، بود.

 

با این حال، شواهد حاکی از آن است که تصمیم به فرار او بیشتر تحت فشار شرایط میدان جنگ و حمایت‌های فزاینده از مخالفان داخلی و خارجی بوده است. شورشیان اسلامگرا به رهبری گروه «هیئت تحریر الشام» و دیگر گروه‌های مسلح، به سرعت به پیشروی خود ادامه داده و اکثر مناطق سوریه از جمله حلب، حماه، حمص و در نهایت دمشق را تصرف کردند. در نتیجه، بشار اسد به همراه خانواده‌اش به روسیه پناه برد، جایی که این کشور پیش از آن، همواره حامی اصلی رژیم سوریه بود.

 

اسد همچنین در بیانیه خود به عدم حضورش در خط مقدم جنگ اشاره کرده و مدعی شده است که در طول ۱۴ سال جنگ داخلی سوریه همیشه در کنار مردم و ارتش باقی مانده است. این در حالی است که بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اسد در شرایط بحرانی و زمانی که ارتش و دولت سوریه قادر به مقابله با مخالفان نبودند، تصمیم به فرار گرفت.

 

این رویداد و شرایطی که منجر به فرار بشار اسد از کشور شد، به وضوح نشان‌دهنده ضعف و ناتوانی دولت او در برابر فشارهای داخلی و خارجی است. همچنین، واقعیت‌های میدان جنگ و عدم توانایی برای حفظ امنیت کشور، از جمله فرار نیروهای نظامی و شبه‌نظامیان وفادار به اسد، نشان می‌دهد که هیچ‌یک از ادعاهای او مبنی بر مبارزه با «تروریسم» یا پایداری در برابر دشمنان داخلی و خارجی نمی‌تواند به طور واقعی وضعیت را توجیه کند.

–_–_—-_—-__

در نهایت، بیانیه‌های بشار اسد که فرار خود را به عنوان اقدامی استراتژیک و نه تسلیم اعلام کرده، بیشتر شبیه به تلاش برای بازسازی تصویر خود در برابر حامیانش و ناظران جهانی است. او سعی دارد تا خود را به عنوان فردی نمایش دهد که در برابر فشارهای داخلی و خارجی ایستاده است، اما واقعیت‌های میدان جنگ و شرایط اقتصادی و سیاسی نشان می‌دهد که اسد دیگر قادر به ادامه مقاومت نبوده است.

 

این رفتار مشابه با رهبران فراری افغانستان است که پس از فرار از کشور، در تلاشند تا خود را به عنوان مبارزانی مقاوم و شجاع نشان دهند، در حالی که هیچ‌کدام از آنان نتواستند در لحظات بحرانی در کشور خود را بمانند.

خیانت رهبران افغانستان به حدی بود که به‌خاطر منافع شخصی و مالی، حتی به خون انسان‌ها و ارزش‌های انسانی بی‌اعتنا شدند. این افراد نه تنها به وطن و مردم خود خیانت کردند، بلکه آن‌قدر غرق در قدرت و فساد شدند که حتی از وظایف اولیه خود به‌عنوان سرپرست خانواده و تربیت فرزندان غافل بودند. فساد در خانه‌های این رهبران در حد بسیار بالای خود رسیده بود. یک روز فیلم رقص خواهر یکی از آن‌ها، که خود را مانند استاد عطانور پیشوای اخلاق و اسلام می‌دانست، در فسبوک ها میان مردم دست‌به‌دست می‌شد. روز دیگر، پسر یکی دیگر از رهبران مانند استاد محقق که خود را پیشوای مردم هزاره و صاحب قدرت می‌دانست، برادرش را به‌خاطر رابطه نامشروع با همسرش به قتل می‌رساند. همچنین، پسر رهبر دیگری مانند استاد ربانی که خود را پیشوای جهاد و مقاومت افغانستان می‌خواند، خیانت‌های برادر و هم حزبان شانرا افشا می‌کرد. دختران برخی از این رهبران مانند گلبدین حکمتیار که خود را دلسوزترین و داناترین فرد کشور می‌داند، سر از سفارت آمریکا در می‌آوردند و با افتخار می‌گفتند که روابط پدرشان را با آمریکایی‌ها برقرار کرده‌اند تا به کابل بیاورند که آوردند. در موارد دیگری نیز، تصاویری از دختران این رهبران بدون حجاب در رسانه‌ها منتشر می‌شد و از ساخت هوتل‌های پنج ستاره در دُبی سخن می‌گفتند.

 

در حقیقت سال‌های اخیر، به‌ویژه انتخابات اخیر جمهوریت، دختران این رهبران به‌جای پدرانشان تفاهمات سیاسی‌شان را می‌کردند. مثلاً راحله دوستم، تمام روز در مجالس مختلف مصروف خوش‌گذرانی بوده، فقط تبلیغات فسبوکی داشت و شوهر اول خود را رهان نکرده با کسی دیگر نامزد کرد خود را و با افتخار تصاویر نامزدی خود را منتشر می‌کرد. پدرش دوستم پادشا چون دیگر مردم وقتی تصاویر نامزدی دخترش را در فسبوک ها دید خبر شد که صاحب داماد شده است و یا دختر عطانور که هفته اخیر انتخابات دولت قبلی با تیم اشرف غنی تفاهم کرده و چند روز باقی‌مانده را برایش کمپاین کرد. مردم مزار شریف با شنیدن این تفاهم، استاد عطانور را یک شخص بی‌غیرت و معامله‌گر خطاب می‌کردند، و یا امرالله صالح که خانمش دوشادوش اشرف غنی کمپاین می‌کرد.

 

در کل، رهبرنماهای فراری نه تنها بی‌وجدان بودند، بلکه غیرت افغانی‌شان را هم فدای نفس‌شان کرده بودند. رهبرانی که از ناموس خود محافظت نتواسته‌اند، چگونه می‌توانند از مال و جان یک ملت دفاع کنند؟

 

رهبران فراری افغانستان که فساد مالی و اخلاقی در خانه‌هایشان بی‌حد و اندازه زیاد بود، خود را رهبر جهاد فی سبیل‌الله در مقابل تجاوز شوروی می‌دانستند، در حالی که تا آخرین روز قدرت‌شان، نوکر آمریکا بودند و هیچ‌گونه وفاداری به مردم و کشور نداشتند. پس از فرار از خانه‌هایشان، میلیون‌ها دالر و یا اتاق‌هایی مخصوص برای عیاشی و نوشیدن شراب رنگارنگ که در اختیار داشتند، پیدا شد که علنی افشا گردید. در این میان، به‌جای احساس شرمندگی و عذرخواهی از مردم، همچنان در خواب قدرت و فساد گذشته خود غرق هستند.

 

امروز، مشابه آنچه در افغانستان دیده شد، برخی از رهبران سوریه نیز درگیر همان خواب‌های قدرت هستند. همانطور که رهبران افغانستان پس از فرار از کشور به شعارهای فسبوکی پرداختند، رهبر فراری سوریه نیز در تلاش است تا تصویری از قدرت و رهبری خود ارائه دهد. در حالی که مردم سوریه مانند مردم افغانستان دولت جدید را استقبال کرده و می‌خواهند در سایه دولت جدید به زندگی خود در یک فضای امن ادامه دهند.

 

بشار اسد با حمایت‌های خارجی به مدت طولانی در قدرت باقی ماند، اما زمانی که این حمایت‌ها به‌ویژه از جانب روسیه و ایران رو به کاهش شد، شاهد فروپاشی سریع رژیم خود بود. همانطورِ که تاریخ نشان داده است، حکومت‌های غیر مردمی که بر مبنای تکیه بر دیگران بنا شده‌اند، دیر یا زود به فروپاشی دچار می‌شوند، مانند حکومت قبلی افغانستان. اسد نیز از این قاعده مستثنی نیست و حتی اگر در آینده‌ای نزدیک به سوریه بازگردد، ادامه حکومت او با مشکلات جدی روبرو خواهد بود.

 

اینکه بشار اسد امروز در مسکو پناه گرفته و از بازپس‌گیری سوریه سخن می‌گوید، بیشتر از آنکه نشان از قدرت و اراده شخصی او باشد، نشان‌دهنده ضعف و بی‌اعتمادی به وضعیت موجود است. در حالی که حمایت‌های جهانی و یا حامیان قبلی را چون گذشته با خود ندارد، او به زودی باید با واقعیت‌های سیاسی و میدانی مواجه شود که در آن دیگر توانایی بازسازی قدرت خود را ندارد.

 

آزاده قهرمان

موضوعات مرتبط

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button