جمهوری شاهانه سردار داود خان
جمهوری شاهانه سردار داود خان
26 سرطان1352 : تبديل حكومت شاهي به جمهوريت و فرمانروايي داودخان
از 1973-تااپريل 1978
غلام علی صارم
به بهانه 26 سرطان سالروز کودتای داود خان علیه حکومت شاهی ظاهرشاه پسر عمو و خسربره اش صفحه ای ازتاریخ کشور را می گشاییم تا جوانان و محصلین عزیز بیاد داشته باشند که در چنین روزی ( 26سرطان 1352هجری شمسی ) در کشور شان چه اتفاقی افتاده ، تحقیق بیشتر به عهده خودشان، ما فقط با این نوشتار کوتاه خواستیم یاد آور شویم که دراین روز رویداد مهمی در کشور ما اتفاق افتاده است .
در 17 ژوئيه 1973 (26 سرطان1352) با كودتاي كه آن را بعضا كودتاي سفيد نام نهادند، توسط سردار محمد داود پسرعموي ظاهر شاه حكومت شاهي به جمهوريت تبديل شد.
جمهوريتي كه يك تن از مورخين نامدار كشور( مرحوم مير محمد صديق فرهنگ) آن را جمهوري شاهانه سردار محمد داود يا تبديل حكومت مشروطه به حكومت خودكامه ناميده است.
تعبير آقاي فرهنگ بيجا نيست، زيرا حدود پنج سال جمهوريت او نيز چون گذشتهها با اختناق و ركود در همه ابعاد سياسي، فرهنگي ،اجتماعي ،اقتصادي و… سپري گرديد.
شخصيت داود براي مردم افغانستان پوشيده نبود، زيرا همه او را با همه خصلتهايش ميشناختند، او از سال 1953 تا سال 1963 بهعنوان صدراعظم كشور ايفاي وظيفه نموده بود، عملكرد او در گذشتهها باعث شده بود كه در بين مردم به داود خان ديوانه شهرت پيدا نمايد، يكي از ديوانگي هايش اين بود كه در شهر قندز نانوايي را زنده داخل تنور آتش انداخته بود كه اين داستان تا هنوز شهره آن شهر است.
كودتاي داود خان تقريبا بدون هيچگونه مقاومتي به پيروزي رسيد، عدهاي را در اولين فرصت دستگير نموده و خانواده ظاهر شاه را در داخل ارگ تحت نظر نگهداشتند. محمد موسي شفيق صدراعظم نيز از جمله دستگير شدگان بود، او را در ناحيه قرغه از خانه اش دستگير و زنداني كردند.
گفته ميشد از توافقي كه موسي شفيق در رابطه آب هلمند با ايران امضا نموده بود اكثريت مقامات دولتي و از جمله سردار داود و دارودسته اش ناراضي بودند، به همين مناسبت پس از كودتا موهاي سر موسي شفيق را خشك تراشيدند و در برابر التماس شفيق و شكايت از اين امر ميگفتند كه آب نيست، آب را خود شما فروختيد.
سردار داود خان در پي كودتا، حكومت را كاملا به همكاري كمونيستها به خصوص جناج پرچم به دست آورد.
از فهرست اعضاي كابينهي او به خوبي فهميده شد كه حكومت و كودتا ائتلافي از سردار داود و پرچميها است، چون در كابينهي اعلان شده شش نفر (محمد داود، دكتور عبدالمجيد، انجنير فايق، دكتور وردك، دكتور نوين، دكتور سكندر) از جناح سردار داود و پنج نفر (سيد عبدالاله، عبدالحمید محتاط، باختري، وفادار) از جناح پرچم بودند.
با آن هم اين موضوع براي هيچ كسي نگران كننده نبود، مردم پختگي سردار را ميدانستند و همه ميگفتند كه به مجرد محكم شدن پايههاي حكومت همه اينها را سردار كنار خواهد زد، بالاخره همانطور هم شد.
اما آنچه مايه نگراني مطالعه كنندگان اوضاع گرديد، اشارات مبهم و مرموزي بود كه در مطبوعات صورت ميگرفت، مطبوعات از وجود يك كميته بالاتر از حكومت كه در مرحله نخست به نام كميته اول جمهوريت معرفي گرديد خبر دادند و نيز گفته شد كه به روز 27 سرطان اين كميته جلسه نموده و شاغلي محمد داود را به حيث رئيس دولت و صدراعظم تعيين نمودند. بعدا اين كميته، كميته مركزي دولت جمهوري ناميده شد، هويت اعضاي اين كميته همچنان مكتوم باقي ماند؛ به گمان اغلب رهبر جناح پرچم (ببرك كارمل) نيز جز آن كميته بوده است (فرهنگ, 1371, ص. 12-13).
شكل و اركان دولت جديد
اعضاي كابينه دولت كه در پي جلسه كميته اول جمهوريت در 11 ماه اسد 1352 اعلان شد ضمن معرفي افراد كابينه فهميده شد كه در وزارت خانهها تغييراتي رخ نداده و تنها تغيير در انتخاب افراد بوده است.
بيانيه خطاب به مردم
خط مشي دولت جديد توسط بيانيه 23 اگست 1973 توسط شخص رئيس دولت اعلام گرديد، اين بيانيه كه كاملا با سبك و روش خاص كمونيستها كه در نشرات پرچم و خلق تعقيبب مينمودند نگارش يافته بود، آزادي و حقوق بيشتر به مردم مبارزه عليه فساد اداري، تقسيم اراضي، سوادآموزي، تقويه و رشد معارف و كوتاه نمودن دست خانواده شاهي را از كارهاي مملكت وعده ميداد.
همچنان رئيس دولت در اين بيانيه يك سلسله اصلاحات را در مسايل اجتماعي و اقتصادي وعده داد. دولت جديد پس از الغاي قانون اساسي (1343) نخست توسط احكامي توسط كميته مركزي صلاحيتهايی كه قبلا شاه داشت به رئيس دولت تفويض نمود و صلاحيتهاي قوه مقننه به كميته مذكور تعلق گرفت.
نزاع قدرت در حكومت داود خان
اظهارات داود خان بعد از كودتا بيانگر نفوذ كمونيستها در تصميمگيريهاي ابتدايي اين برنامه بود و آنچه بيشتر مشهود گرديد اينكه در جريان سالهاي قحطي 1971 و 1972 كه هنوز در افغانستان آن را به نام سال بنگلاديش ياد ميكنند تماسها و روابط بيشتري بين داود و كمونيستها بر قرار گرديده بود.
اما بعد از كودتا عملا مشاهده شد كه اين گروهها در حكومت داود خان نقش اساسي دارند، پرچميها از اين موقعيت استفاده نموده در اكثر ادارات افراد خود را جابجا نمودندوهدف از اين كار هم بهدست آوردن موقعيتهاي حساس اداري بود، تا بتوانند بعد از آن كه پوستهاي كليدي مملكت را به دست آوردند كار خود سردار را نيز يك طرفه كنند، علاوه بر اين، كمونيستها با استفاده از نفوذ خويش در حكومت داود خان تعداد زيادي از رقباي سياسي خويش را قلع و قمع نمودند.
داود با وجود كمونيستها براي موقعيت خود احساس خطر ميكرد و براي برچيدن بساط آنها لازم بود تا ارتباطاتي با كشورهاي مخالف روس بر قرار كند و اين كار را هم انجام داد، او پس از يك سلسله مسافرتها در كشورهاي عربستان، كويت و ايران بيانيهاي در هرات ايراد كرد و در آن مخالفت شديد خودرا با ايديولوژيهاي وارداتي (منظوركمونيستها بود) اعلان نمود، اين اقدامات پس از تصويب قانون اساسي و انتخاب مجدد او بهعنوان رئيس دولت شكل جديتر به خود گرفته و كمونيستها را عملاً كنار زد.
سيستم اداري ملكي
سيستم اداري داود چندان فرقي با سيستمهاي گذشته نداشت، تشكيلات اداري و ملكي كه قبلاً توسط عموها و عموزاده كه با مفكوره انگليسي ساخته شده بود از طرف او كاملاً مورد تاييد قرار داشت، آنچه را او در عصر خود تغيير داد اين بود: ولايت نورستان را جزء ننگرهار و كاپيسا را جزء ولايت پروان ساخت، يعني 28 ولايت را به 26 ولايت تبديل نمود، اين اقدام به اين خاطر صورت گرفت كه يك قدم ديگر جهت محدود ساختن نفوذ مردمان غير پشتون در جرگهها گذاشته باشد.
برنامه اصلاحات ارضي
با نفوذي كه كمونيستها در نخستين روزهاي حكومت داود داشتند، اولين برنامه مد نظر شان برنامه اصلاحات ارضي بود و داود هم خبر اين اصلاحات را در 1973 در بيانيه معروف “خطاب به مردم” خود گفته بود.
فراميني كه توسط كميته مركزي جمهوريت اعلان شد به اين نحو بود كه ملكيت زمين شخصي براي زمينهاي آبي يكصد جريب (20 هكتار) و زمين هاي للمي دو صد جريب (40 هكتار) بود، يعني زارعين ميتوانستند تا اين حد زمين داشته باشند و اضافه از آن را بايد به دولت بسپارند و دولت هم طي 25 سال پول آن را به اقساط بپردازد.
از جانب ديگر وضع قوانين ماليات مترقي نيز قسمي بود كه چنانچه اگر دوام ميكرد مردم با رضايت زمينهاي خود را به دولت واگذار ميكردند.
اين برنامهها در ابتدا نسبت نبودن دفاتر دقيق املاك به تعويق افتاد و فورمههايي كه جهت سروي اراضي به صورت دقيق تهيه و ترتيب شده بود تا آخرين روزهاي حكومت او هم تكميل نشد، از طرفي، داود هم شخصاً به اين عقيده بود كه این برنامهها را به تدريج تطبيق نمايد.
قانون اساسي 1977 و انتخاب مجدد داود خان بهعنوان رئيس دولت
داود كه با از بين بردن رژيم شاهي و استقرار جمهوريت در نخستين بيانيه خود تصويب قانون اساسي جديد را بر مبناي ديموكراسي وعده داده بود، اين وعده چهار سال به طول انجاميد.
در 1976هيأتي را مركب از چهل و يك نفر به خاطر تهيه مسوده قانون اساسي مؤظف نمود (فرهنگ, 1371, ص. 39-40). در 26 جنوري 1976 مسوده مذكور در جرايد انتشار يافت و بعد از آن از نمايندگان مردم از ولايات غرض تشكيل لويه جرگه و تصويب قانون اساسي دعوت به عمل آمد.
219 نماينده از ولايات به مركز آمدند كه همه با رأي علني و زير نظر پوليس، افراد فرمايشي بودند، و 130 تن هم به نام نمايندگان دهقانان، زنان، كار گران و روشن فكران و… از جانب رئيس جمهور تعيين گرديدند.
قانون با مواد فرمايشي و نمايندگان فرمايشي و تعيين شده به تصويب رسيد، در پايان جلسه تصويب قانون اساسي با وجوديكه در ماده هاي 75 تا 77 راجع به انتخاب رئيس جمهور مسايلي داشت ناديده گرفته شده بحث روي انتخاب رئيس جمهور صورت گرفت، با وجودي كه عزيزالله واصفي رئيس جرگه ميگفت داود خان آرزوي رياست جمهوري ندارد و كانديد نيست، اعضاي جرگه او را كانديد و با شور و هلهله او را به رياست جمهوري برداشتند و او هم ميگفت قبول ميكنم به يك شرط و همين كلمه را تكرار ميكرد، شرطي كه به قول آقاي فرهنگ معلوم نشد چه شرطي بود.
ولي آن چه را من به خاطر دارم اين جلسه با شور و هلهله حاضران همراه بود و داود خان هم فقط به يك شرط به يك شرط ميگفت و جريان آن به طور مستقيم از راديو كابل پخش ميشد، بعد از آن كه قصبه رياست جمهوري را بر سر او گذاشتند، داود خان در همين مجلس بيانيهاي ايراد نمود و در آن به همه كمونيستها اخطار كرد و پس از آن تهديد و سرزنش و تقرر آنها در جاهايي كه قبلاً مامورين جزايي و متخلف را ميفرستادند صورت گرفته و گرفتن دست كمونيستها از كارهاي حساس شروع شد.
تاثيرات اين وضعيت به حدي بود كه تصادماتي در سطح روابط خارجي هم ايجاد شد تا اين كه محمد نعيم برادر محمد داود بعد از يك مسافرت به خارج قصد اقامت در آنجا را نمود ولي با تقاضاي مجدد داود خان به وطن باز گشت.
در اواخر حكومت داود بي نظمي در ادارات و ارتشا و … به اوج خود رسيده بود ترور و … نيز رواج پيدا كرد تا اين كه در 1977 علي احمد خرم وزير پلان وقت در ميدان پشتونستان كه نزديكترين نقطه به ارگ رياست جمهوري است به قتل رسيد.
همين وضعيت باعث شد تا كمونيستها كه قبلاً به جناحهاي خلق و پرچم انشعاب نموده بودند دوباره متحد شدند البته در اين رابطه تلاشهايي از بيرون هم صورت گرفت كه آنرا نيز نميتوان از نظر دور داشت.
با ترور ميراكبر خيبر، يك تن از رهبران كمونيستها و دستگيري رهبران و شخصيتهاي طراز اول آن، با استفاده از نفوذي كه اين حزب در اردو داشت و در واقع اين امكانات را هم داود شخصاً براي شان فراهم نموده بود، در هفت ثور 1357 برابر با 27 اپريل 1978 دست به كودتا زده و با استفاده از امكاناتي كه شوروي آن زمان در اختيار شان قرار داده بود ضمن تصرف تاج و تخت و كشتن داود و نعيم برادرش كشور را دو دسته تقديم روسها نمودند.
شيوه زمامداري و شخصيت داود
داود خان از كوچكي تحت تربيه عمويش سردار هاشم خان بود و تنها تفاوتي كه بين شان وجود داشت اين بود كه او مانند عمويش در جمع آوري مال و منال حريص نبود، زندگي شخصي او تقريباً ساده و بيپيرايه بود، در گشت و گذار در شهر كابل مانند ساير زمامداران نبود اكثراً با خانوادهاش با يك موتر فولكس كه خود رانندگي ميكرد به شهر ميرفت (نگارنده اين سطور: در سال 1356 چندين مرتبه او را در شهركابل ديده ام) داود در زمان صدارت هاشم خان مدتي در قندهار بهعنوان نائب الحكومه كار كرد و در سال 1932 در حالي كه 23 سال بيشتر نداشت با رتبه جنرالي بهعنوان نايب الحكومه و قوماندان نظامي سمت مشرقي مقرر شد.
قابل ذكر است كه داود تعليمات ابتدايي را در فرانسه فرا گرفته و قبل از پايان دوره تحصيل به وطن آمده و با خواندن يك كورس مستعجل داخل اردو شده بود.
داود جدا از اين كه يك فرد ديكتاتور و خود كامه بود، خيلي پركار و با انضباط هم بود، در دورههاي نايب الحكومگي تا صدارت هيچگاهي ديده نشده افرادي كه توانايي اظهار نظر را داشتند او بهعنوان همكار خود گماشته باشد، چنانچه اگر به حكم ضرورت صورت ميگرفت به آنها اجازه اظهار نظر را نميداد.
اگرچه در دورههاي مختلف حكومت خود او هيچگاه استفادهجويي نكرده ولي سندي هم موجود نيست كه از داراييهاي سردار هاشم خان كه يك قسمت زياد آن به ارث به او رسيده بود به داخل انتقال داده و يا ميزان آن را مشخص نمايد.
اگر بعد از مسافرت به عربستان، كويت وايران و گرفتن وعدههاي كمك از اين كشورها و بازگشت به كشور مبارزه عليه كمونيستها را شروع كرد، فقط براي استحكام پايههاي قدرتش بود همچنانكه زماني با ايشان ائتلاف نموده ظاهر شاه را از بين برد.
در اوايل دوره حكومتش بعضيها او را به كمونيست بودن متهم مينمودند، بعداً معلوم شد كه او كمونيست نبود، گرچه او به ترقي كشور علاقمند بود ولي با طرز خاصي كه خود معتقد به آن بود يعني با حفظ مقام خودش و سلب هرگونه آزادي شخصي ديگران.
با وجود تظاهر به ديموكراسي و آزادي و ترقي خواهي و در اولين روز هاي جمهوريت حذف كلمه سر دار از نام خود. با وجود سابقه اي كه در پيروي از مفكوره فاشيستي عمويش هاشم خان داشت و در ارتباط بر تري نژادي و تثبيت حاكميت پشتونها در افغانستان سالها زحمت كشيده بود و حالا از اين عقايد ظاهراً چيزي نميگفت، ولي عملكرد او بيانگر روحيه فاشيستي او بود.