اخبارمقالات

ایران و سیاست های انفعالی درقبال افغانستان

اگر بخواهیم روابط ایران و افغانستان را بصورت عمیق مورد مطالعه و بررسی قرار بدهیم باید به صدها سال قبل مراجعه نماییم . روزگاری که حتی ایندوکشور بنام های فعلی یاد نمی شدند. افغانستان خراسان بود و ایران فعلی هم کشور فارس، البته عمرافغانستان طولانی تر واز کشورفارسی که امروز ایران نامیده میشود برمیگردد به سال 1935م که خیلی کوتاه و بیشتر از 86 سال نمی شود.
ما نگاه تاریخی به این موضوع را می گذاریم به وقت دیگر، اما اینرا متذکر میشویم که این روابط از همان ابتدا (زمان یفتلی ها و قبل و بعد ازآن) ، هیچگاهی عاری از تنش و چالش نبوده است. در طول این دوره ها ده ها پروتوکول و تفاهم نامه و موافقتنامه به امضا رسیده که گاهی عملی و گاهی هم بروی کاغذ باقی مانده است.
اگر چهار دهه اخیر را تحت فوکس قرار دهیم، استراتیژی این کشور در قبال افغانستان هیچگاهی از تنش و چالش بدور نبوده و از مردم و مهاجرین این کشور همیشه سوء استفاده های ابزاری صورت گرفته است. من دقیقا حکم میکنم که ایران در برابر افغانستان و حتی در برابر جامعه تشیع این کشور که همیشه بر طبل دفاع از حریم شیعه می کوبند، سیاستگذاری و استراتیژی منظم نداشته است و همیشه مقطعی و غیر منظم عمل نموده اند، دقیقا در جمع مهاجرینی که در این کشور زندگی می کنند، بیشترین رنج، تحقیر و توهین متوجه شیعیان بوده.
از مراجع محترم تقلید تا سیاستمداران همگی در برابر افغانستان و مهاجرین این کشور در ایران دشمن گونه برخورد نموده اند. به چند شاهد مثال اشاره می کنم:
1- رفسنجانی «رئیس جمهور اسبق ایران» سال 1371 بعد از پیروزی مجاهدین در کابل در اولین جمعه و در نماز جمعه تهران گفت: افغانستان به یک انبار مهمات تبدیل شده، این مهمات برای منطقه خطرناک است، باید اینها به مصرف برسد. «آرشیف خطبه های نماز جمعه تهران»
2- سال 1378 محمد رضاعلی حسینی نهاوندی عضو مجلس ایران در سخنرانی خود افغان ها را بصورت عموم حرامی خطاب کرد، (روزنامه رسالت پنجشنبه 13/3/1378) اما در برابر این بی¬ادبی حتی یک نفر از اعضای مجلس ایران عکس العملی نشان نداد.
3- بعداز حادثه کوی دانشگاه در تهران جوادی آملی «مفسر قرآن » در خطبه های نمازجمعه درقم گفت: تبلیغات نکنید مسئله کوی دانشگاه را ، تمامش کردیم ، ما که مثل افغانها بیشعور نیستیم.
گرچه هتک حرمت و توهین و تحقیر افغانستانی ها امریست که عمومیت دارد، اما سه مورد فوق نشانده دهنده¬ی اینست که این ناسزاگویی ها صرف به مردم عام برنمی گردد، بلکه بزرگان این مملکت، در این یاوه گویی ها پیش قدم هستند و ما در این مورد صدها گزارش مستند داریم.
موضوعات جنجالی بین این دو کشور همیشه وجود داشته، که از جمله ادعای حق آبه از جانب ایرانی ها، که در این مورد هیچ گونه حق قانونی ندارند، بلکه طبق قرارداد آخری حکومت ظاهرشاه و صدارت موسی شفیق ایران باید از آبی که از افغانستان به آن کشور میرود، آب بها بپردازد، در این پنجاه سالی که از عمر این قرارداد می گذرد، ایران حتی یک افغانی هم نداده و مقروض افغانستان است.
برخوردهای زشت، غیر اسلامی و انسانی پولیس ایران با مهاجرین افغانستان کاریست، که بلاانقطاع وجود داشته و دارد، اما جمعی که به نفع آنها تبلیغات می کنند، انسانهای معلوم الحالی هستند، که با کرایه سخن میگویند.
سالها اطفال و جوانان مهاجر افغانستان از تحصیل باز ماندند، و به مکاتب که از ابتدایی¬ترین حقوق مهاجر محسوب می شود، راه ندادند، تا حد اقل باسواد شوند. اما زمانیکه جنگ و حملات داعش در عراق و سوریه آغاز شد، از این مظلومیت و عدم داشتن سند اقامتی افغانها و مجبوریت اینها سوء استفاده کرده، بنام دفاع از حرم آنها را به جنگ اعزام کرده و اطفال شانرا شامل مکاتب نمودند، وقتی این جنگ تمام شد، برنامه افغانی بگیر و رد مرز بنام مهاجرغیر قانونی وشکنجه های غیر انسانی هم آغاز گردید.
همینگونه ایران همیشه در برابر افغانستان و مردمش بصورت مقطعی و ذوقی برخورد نموده است. زمانی طالبان را گروه متحجر و قرون وسطایی خواندند، اما وقتی ملل متحد علیه اینها تحریم اعلان کرد، ایران با فرستادن دوصد کامیون مواد خوراکی و غیر خوراکی از مرز اسلام قلعه به هرات و کابل فرستاد. و از طرفی دیگر به مخالفین طالبان پول میدادند، و آنها را تقویت می کردند. زمانی که مردم افغانستان با روسها جنگ داشتند، هم مجاهدین را کمک می کردند و هم با روسها روابط حسنه داشتند.
اینک نیز در برخورد با حکومت طالبان همین گونه است، یکطرف موضع گیری دوستان از طریق رسانه ها و از طرفی درخواست تخریب بندهای آبگردان افغانستان، تا کشت¬زارهای این کشور از بی آبی از بین بروند، اما ایران سرسبز باشد.
متاسفانه بعضی از افغانهای ما که استخدام شده این کشور هستند، با کمال بی حیایی این سخن ایرانی های فاشیست را نشخوار میکنند، که: طبق قرارداد افغانستان باید به ایران آب بدهد، و ایران از بندر عباس، عراق و ترکیه به افغانستان حق ترانزیت کالاهای تجارتی را، درحالیکه در قراردادهای آب هلمند هرگز این موضوع تذکر داده نشده است.
برخوردهای متلون و چندگونه و استراتیژی ناقص و کودکانه وزارت خارجه این کشور در قبال افغانستان و مردمش و مخصوصا مهاجرینی که از افغانستان در این کشور زندگی می کنند، موجی از نفرت و بدبینی را در بین مردم افغانستان، مخصوصا جامعه تشیع ایجاد نموده است.
اینها بار بار حتی در سطح رئیس جمهور در سخنان خود در برابر افغانستان با کمال بی حیایی و بی منطقی برخورد نموده اند، مثل رئیس جمهور قبلی (حسن روحانی ) در یک سخنرانی خود گفت: که ما به افغانستان اجازه نمیدهیم، که با ساخت بندهای آبگردان به کشت و زراعت ایران صدمه وارد کنند. یعنی افغانستان اگر در کشور خودش و برای آبی که طبق قوانین بین المللی از خودش است، بند بسازد و از آن استفاده سالم کند، از اینها باید اجازه بگیرد؟ بقول خود ایرانی ها که این کمال «پررویی» است، و به اصطلاح ما افغانها «ریش از ما و اختیارش از دیگران»
بناء ما از امارت اسلامی میخواهیم که در برخوردها بر طبق اصول افغانی و منافع ملی خویش عمل نموده و هیچگاهی گرفتار دام فریب ایرانی ها نشوند، و یقین داشته باشند، که ایران هیچگاهی و در هیچ تعهدی که نسبت به افغانستان داشته صادق نبوده، و نیست، و بنا هم ندارد، که باشد. بقول معروف « سیستان دور، میدان نزدیک » .

الحاج ابوذر سرپلی رییس مرکز فرهنگی وهماهنگی توانا, عضوکمیسیون رسیده گی به شکایات وتخلفات رسانه یی افغانستان در وزارت اطلاعات وفرهنگ و رییس نهاد رسانه یی افغانستان

موضوعات مرتبط

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button